ای آنکه بهار باور دهکده ای
در فکر شکوه باغ آفت زده ای
من می ترسم از این است که در وقت ظهور
یک عده بگویند که زود آمده ای!
دلم گرفته، ای خدا
این روزا هیچکی غیر تو ، درد منو نمی دونه .
دلم گرفته، ای خدا
حتی صدامم این روزا به ساز من نمی خونه.
دلم گرفته ازهمه
از این روزای سوت و کور .
از این ترانه مردگی ، از این شبهای بی عبور.
تمام لحظه های دلم زیر هجوم حادثه منتظر
یه راهیه تا دوباره به تو برسه .
دلم گرفته، ای خدا
گریه امونم نمی ده ،چرا دیگه حتی دلم
تو رو نشونم نمی ده .
گناه بی باوری مو ، خودم به گردن می گیرم.
اگر نگیری دستامو ، تو دستای غم می میرم .
دلم گرفته ، ای خدا
واسه رسیدن به تو ،یه فرصت تازه می خوام .
دوباره دستامو بگیر ، مثل روزای بی کسی.
دلم گرفته ،ای خدا حتی بهشتو نمی خوام .
مولای یا مولای،انت الغفور و انا مذنب و هل یرحم المذنب الی الغفور
معمولا میگن که امروز روز عاشق هاست؛ دوست داشتنها و عشق ورزیدن به عزیزترین کس...
اما......
من فقط عاشق خدا هستم....
خدایی که زمانی گمش میکنم و باز پیداش میکنم؛
خدایی که گناه میکنم و به خودش و خودم خیانت کردم،اما جوابمو با خوبی میده و همیشه منتظره تا برگردم و ببخشه و با مهربونیهاش منو شرمنده خودش میکنه!و بعضی موقعها هم منو گستاخ و پرتوقع!
خدایی که جونم دستشه و هر موقعی بخواد منو پیش خودش میبره!
خدایی که عاشقشم چون واقعا تکه و نظیر نداره و همه چیزش و صفتاش بهم کمک میکنه که تا بهتر بشناسمش....
خدایی که با حضورش در قلبم،بهم آرامش میبخشه و خیلی آرومم میکنه....
خدایی که چند ساله تو تنهاییهام و در همه وقت همه کسم بوده و همه دار و ندارم....که باهاش خوشبخت شدم و ثروتمند.....
خدایی که چند ساله منو تنها نگذاشته و همیشه حرفامو گوش کرده و تو هق هق گریه هام منو تسکین داده و آرومم کرد،که گویی دارم تو بغلش گریه میکنم.....من در کنارشم و داره اشکامو پاک میکنه و همش بهم میگه:
"بیخیالشون،اینا بدن....من که دوست دارم و باهاتم؛.....دیگه گریهاتو بس کن....تو هم میای پیشم......تو رو هم میارم پیش خودم......"
خدایا!
من از اون موقع تا به حال همش سعی کردم که کار خوب کنم تا برای اولین بار که دیدمت،شرمنده نگاهت نشم و سرمو پایین نندازم.....
خداجونم!
من تو رو از همه بیشتر دوست دارم و عاشقتم.....تو چی؟
تو هم منو دوست داری؟...........نکنه دیگه دوسم نداری که منو پیش خودت نمی بری؟!!!!!!!!!!!!!!!
هنوزم سر حرفتی و دوستم داری ؟
چند تا؟
الهی رضاً برضاک و تسلیماً لامرک
این آخرین جملاتیه که امام حسین(ع)در قتلگاه به زبان آوردند ......
و آیا می شود روزی با این دیدگاه زندگی کنم ؟
آیا روزی می رسد که تسلیم امر خدا شوم و دل از دنیا برکنم ؟
خداوندا! تشنه رسیدن به توام اما آنچنان در بیابان دنیا سراب وسوسه زیاد است که جز خودم چیزی را نمیبینم .
خدوندا! به بیکرانی و لا یزالیت شاکرم .
به آنچه روزیم کردی و من شکر نکردم شاکرم.
به آنچه رسانده ای و من قدر می دانم و شکوه و عظمتت را جلوه ای در آن می بینم شاکرم .
((خداوندا بیشتر از همیشه دوستت دارم))
اکثر آدم ها خدا را فراموش میکنند .... حتی در عبادت هایشان ودر دعاهایشان هم خدا را نمیبینند...
از خدا فقط همین را میدانند که آنها را آفریده و آنقدر قدرت دارد که خواسته هایشان را بر آورده کند...
اما خدا باید بزرگتر از این حرف ها باشد ....
***
جمله ایست که از یک کتاب خواندم ....
ساده و خاص اما پر معنی ....
خدای من ... تو واقعا چیستی ؟
من کیستم ؟ چقدر درکت کردم!
چقدر توانستم بنده واقعی ات باشم ؟
عجب جمله ایست .... نمیدانم ....
میخواهم تمام آدم های روی زمین را فراموش کنم اما نمیتوانم ....
میخواهم تنها تو را داشته باشم اما نمیخواهی..... چرا ؟
پس دلیل این دنیا چیست ؟
خدایاااااااااااا چقدر در برابرت ضعیفم ....
چگونه میتوان به سویت پر کشید و جدا شد از زمین در حالی که روی ان زندگی میکنی ؟
در صورتی که اصل دینت دوست داشتن است !
آیا میتوان جدا شد از این زمین خاکی و آدم هایش ؟
خدایا دوست دارم فریاد بزنم ....!
دوست دارم آنقدر صدایت کنم تا صدایم در تو گم شود ....
دیگر قلبم آنقدر تند و بلند میزند که صدایش را همه میشنوند ....
صدایش بد است .... بلند و گوش خراش ...
صدای قلبم هر وقت طرف کسی رفت بی جواب برگشت ...
آیا این است جواب دوست داشتن ؟
خدایا شاید اشتباهم این است که سمت زمینی ها رفتم ...
اما تو که دیگر زمینی نیستی ....
چرا گاهی نگاهم میکنی و گاهی نه ....
خدایا ..... چرا ؟
چرا دلم باید بگیرد وقتی که تو را دارم ؟
چرا دلم باید تنگ شود وقتی در دلم هستی ؟
میدانم باید برای رسیدن به تو تلاش کرد
و من تا انتها تلاش میکنم...
تا انجایی که در گوشم آرام بگویی :
دیگر رسیدی .....
هر سخن کز دل بر آید لاجرم بر دل نشیند ....
یک سخن از دل برآیید تا مگر بر دل نشیند .....
گفتم خدایا همنشینم باش......
گفت: من مونس کسانی هستم که مرا یاد کنند!
گفتم چه آسان به دست می آیی؟!
گفت: پس آسان از دستم نده!
خداوندا
دنیای آشفته ی درونم را که تنها از نگاه تو پیداست ، با لالایی مهربان خود ، آرام کن!!!!!!!!!!!
تا وجود داشتن و بودن را به زیبایی احساس کنم . . .
خداوندا غریبم...
خداوندا اسیرم ...
خدایا میون جمعم و بازم غریبم ...
خدایا تو دستان تقدیرم اسیرم ...
خدایا کس نمیداند دلم آتش گرفته ...
ز بس رنجیده از دنیا ، گرفته ...
خدایا تا به کی بارد بلاها ؟؟؟
خدایا کی دگر گیری دست ما را ؟؟؟
دلم پوسیده از بس غصه خورده ...
ز اشک دیده شهر را آب برده ...
به هر راهی که گفتی پا نهادم ...
خدا جز چاه ، در راهش ندادم ...
مگر من بنده نا شکر بودم ؟؟؟
مگر جز طاعت از امرت نمودم ؟؟؟
ندادم مستمند را دست یاری ؟؟؟
نکردم بهر ایتام ، بنده کاری ؟؟؟
کمک میخواهم اکنون ای خدایم ...
بجز از تو ز کس یاری نخواهم ...
بگیر یارب تو دستان حقیرم ...
که میخواخم ز تو حاجت بگیرم ...